نگاهم کن شبیه بغضم امشب شدم مثل خود آشفته حالی کسی جز تو رفیق هق هقم نیست تویی که مثل دریاها زلالی کسی جز تو نمی دونه چی می گم کسی جز تو نمی دونه چی می خوام کسی جز تو نمی تونه با لبخند بشه مرهم واسه تمومِ دردام تو میدونی کجا مرز سقوطه کدوم واژه حریف این سکوته کدوم پروانهی از جون گذشته اسیر چنگِ تار عنکبوته اگه ویرون، اگه بیآشیونم اگه خسته از آزار خزونم نگاهم کن دوباره جون بگیرم بتونم از حضور تو بخونم میدونم خستهای خستهتر از من میدونم طاقت دوری نداری میدونم که تو هم دلت گرفته تو هم داری مث من کم میاری ولی با این همه شکسته بالی نگاهت رمز روئینهگی ماست میتونیم با یه شمع، خورشید بسازیم که امشب وقت آئینهگی ماست نگاهم کن نگاهم کن به شادی که لبخند تو آغاز بهاره بخند و لحظههامو غرق گل کن بذار از ابر شب غزل بباره