صبح سیاه بود یه اشک چکید خواب و بیدار بود ولی.. پرید آخه لمس دستاشو ندید پنجره صدایی شنید زمزمه تو اتاق پیچید مگه آفتاب صبح کسی و جز تو میخواست مگه خنده ی ما چشای بسته میخواست گفتی دستای خاک گلی مثل تورو ندید گفتی دستای ما چجوری بهم رسید بگو چرا x(٤) بارون برف بارید خاک دورمون رقصید چرخید و چرخید و چرخید حالا کی تورو بی صدا خواب دیده؟ حالا کی منو تا ستاره تاب دیده؟