حضرته یار

از اون حالت گیسوی پریشان دل من شده حیران شدم مست دو چشمان غزل خوان دلم را تو مرنجان عجب حجب و حیایی عجب صورت ماهی مپوشان رخ ماهت که تو تاج سر مایی حضرت یار ای یار دل عاشق شده انگار این عاشق دلبسته ی خود را تو مرنجان ای یار ای یار توام عاشق شدی انگار از روی خجالت نکن عشقت را تو انکار تو با حالت معصوم نگاهت دو چشمون سیاهت عقل از سر من بردی چه راحت دلم افتاده به دامت عجب حجب و حیایی عجب صورت ماهی مپوشان رخ ماهت که تو تاج سر مایی حضرت یار ای یار دل عاشق شده انگار این عاشق دلبسته ی خود را تو مرنجان ای یار ای یار توام عاشق شدی انگار از روی خجالت نکن عشقت را تو انکار حضرت یار ای یار دل عاشق شده انگار این عاشق دلبسته ی خود را تو مرنجان ای یار ای یار توام عاشق شدی انگار از روی خجالت نکن عشقت را تو انکار