خدای من! نفس تو به خاک جان بخشید به این زمینِ زمین خورده آسمان بخشید به قلب عاشق گلدستهها اذان بخشید بهار را به درختان بی زبان بخشید شبی که گوشه ی چشم فرشته ها تر بود بهشت گوشه ی چادر نماز مادر بود زمان دوری ام از تو جهان ستمگر بود پناهگاه خیال تو راه آخر بود به هر دری زدم تو در به روی من گشوده ای تو هر زمان که فکرت از سرم گذشته بوده ای قرار اولم تویی قرار آخرم تویی به آنکه وقتی بی کسی پناه می برم تویی تو با منی که دلآرامگاه من باشی که بخشش شبِ تارِ گناه من باشی که اعتماد من و تکیه گاه من باشی زمان گمشدگی شاهراه من باشی تو با منی که بگویم شکست بی معنی ست به جز بزرگی تو هر چه هست بی معنی ست تو با منی که من احساس امنیت دارم چه خوب! اینکه برایت اهمیت دارم به هر دری زدم تو در به روی من گشوده ای تو هر زمان که فکرت از سرم گذشته بوده ای قرار اولم تویی قرار آخرم تویی به آنکه وقتی بی کسی پناه می برم تویی