تو فنجونای لب پر قهوه میچسبه با طعم خوبه نوستالژی کنار تو تو آغوشت تو بالکن عشق مینوشم دو تا بوسه فقط به افتخار تو هوا دلچسبه مثل اولین دیدار نم بارون داره دنیا رو میشوره فقط یه پیراهن تا تو واسه م راهه ولی حتی همین اندازه هم دوره تموم روز درگیره توئه فکرم به اشکایی که تو چشمات میلغزن سیگار بعدیو روشن نکن لطفا آخه لبهات هنوز با بوسه هم مرزن بذار همراه ما این شهرم عاشقشه جهان چشمش به ماست اینو که میدونی من این تصویرو توی خوابمم دیدم من و تو . بالکن و یه شهر بارونی غروبه . آسمون مثل چشات سرخه از اون حال و هواهاست که تو دوس داری بشین . فنجونتو پر میکنم بازم یه کم لبخند بزن بسه خودآزاری