سوزش قلب توی سینه های من دمیدن دود توی ریه های شهر مثل جریان فکر توی شریان مغز زبونی که می زنه هی حرفای بد عهدنامه صلح دادن برا پیشرفت جنگ لب های سریع ولی مغز های لنگ سلاح ها هی می شه پیشرفته تر به صدا در میاد ناقوس مرگ انگار تعبیر شده کابوس من همه داریم می ریم به پابوس مرگ دارم راست می گم به ناموس قسم چرا هی می شه حرفاتون عوض مغزتون هنوز هم تاعون زدس؟ وقتی که مد شده قواعد جنگل اینا همشون فواید جنگن ورس ۲ سوزش قلب توی سینه های من حرفای منو بگو ریه هام بگن وقتی ته افکارم میشن اتاق و یه سقف آرزو هام تو لباس رویا موند و رفت . منم و یه ترسی که همیشه باهامه منم و یه کفشی که همیشه تو پامه منم و یه دردی که وسیلهی رامه منم و این لباسای چرکِ پاره پاره . تا صبح تو خیابونا هی قدم میزدم روزای شیرین عمرمو ورق میزدم فکرام میپوسن و تَرَک میزنن ولی من یه گوشه همیشه لبخند میزنم . تا برسه روزی که بهش اعتقاد دارم جیبم باد کنه درست مث بادبانم سوارِ کشتی بشم رو دریای افکارم دوس دارم هم رو موج باشم هم رو ابر باشم ورس ۳ میخوای حقیقتو بشنوی یا چیزی که دوس داری میخوای کارگر باشی یا یه روزی اوستا شی من بهت میگم خیلی سری زود پاشی دیر برسی نداری پیش هیچکس جایی اینجا دیگه کسی بهت رحمی نداره توی زندگی محاله که سختی نباشه باید بجنگی تا دشمنت تسلیمت باشه رد کنی کسیو که مانع مسیرت باشه اینجا جوونا تو آسمون و پیرا سینه خاکن چون پازل زندگیشونو اشتباه میساختن زودیاک زندگیشو تکی ساخت شد شاه شطرنجو عامل برد و باخت کدومو انتخاب میکنی زندگیو یا مرگ دردی که راحت میکنه زندگیرو واست یا میخوای ادامه بدی با دردی سخت انتخاب با توعه من گفتم حقیقتو واست