چین زلف مشکین را بر رخ نگارم بین حلقههای او بشمر، عقدههای کارم بین می کشد به میدانم صف کشیده مژگانم گر ز جنگ برگشتم مرد صد هزارم بین گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
چین زلف مشکین را بر رخ نگارم بین حلقههای او بشمر، عقدههای کارم بین می کشد به میدانم صف کشیده مژگانم گر ز جنگ برگشتم مرد صد هزارم بین گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید