آمده از خیالی دور روبرویم نشسته آمده گر چه خیلی دیر با غروری شکسته روزگار از منو از او خنده ها برده بسیار روبروی همواین بار هر دو در حال انکار بازی چرخ بازیگر چرخش شوخ ایام روبروی همو این بار مثل یک خواب آرام آمده از خیالی دور روبرویم نشسته آمده گر چه خیلی دیر با غروری شکسته گفتنی ها چه آسانند با رفیق قدیمی سخته گفتن ولی از آن خاطرات صمیمی یار شب های بی پایان یار روزای روشن تا ابد در زمان جاریست خاطرات تو با من آمده از خیالی دور روبرویم نشسته آمده گر چه خیلی دیر با غروری شکسته