دوباره من به یاد اون روزای تلخ مغزم رفته تو آسمونا تو حصرت همه آرزوهام همه میگن که سخته یکم ولی این مرد باید وایسه رو پاش این روزا دلگیرم از حرفای پشت سرم اونا که تو روم خوب ولی از پشت زدن قلبمم سرد شد با چشمای ابری سرد... عین سوزای بدخیم... روزارو دادم از دست دادم از دست دادم از دست... یه شب باز رفت تو تاریکیا پرواز کرد نباشه امیدی پس بهتره مرگ واسم نمیره تو سر باز حرف نباید تو مسیر با شک راه رفت ولی شده سخت واسم الانم خوبه نباشم تا شب بازم روی ابرام من نه بهتره نباشم شده دنیام مثه شک واسم یاد گرفتم تک باشم چون تنهام من... روزارو دادم از دست دادم از دست