با هر بار رفتن میکَنی جزئی از من رو با هر بار رفتن محو میشه هرچی مونده از من این تیکه های مونده دیگه جمع نمیشه مثل قبل من میمونم و سیر روزهایی ، که منو گم کردن نصفه نیمه هامون ، باز نمیرسن به آخر جای ردپامون ، هنوزم مونده تو نگاهم تو میگذری این اولین بار نیست میشنوی آخرین من رو … این آخرین تیکه جای خالیش میندازتم از پا منو نسپار اینبار به من نرو یکبار دیگه منو نسپار به من که این تیکه ها ، دیگه جمع نمیشن! با هر بار رفتن با هر بار رفتن