بی نظیر محسن نامجو FIVETAMUSIC

بی نظیر

زمان آهنگ: 8 دقیقه و 0 ثانیه
تاریخ: بهمن 04، 1392

شعر بی نظیر دو دراز کشنده ی مالامال راحت طلب خوش گفت ما دو دراز کشندگان بودیم در آن لحظه با زیر شلوار و جین خشک که سخت فرو می بارید بر ما آسمانی که نبود از برای بی ریشگیمان و چشمانش را باز کرده بود مبهوت آسمان و من چشمانم را بسته بود او بمال بمالامالم کن بمالامالم کن گفت که این دست که می سایی دم شیر است و شیر طغیان می کند گاهی و پنجولک بر پشتت میخشکند و من چشمانم را بسته بود او بمال بمالامال شویم تا دوتایی بودم چشم بسته دسته دسته مویم را خرمن می کرد و جین شده و جین درآورده و آب را ول داده روی زمین بود او که نرم سرش را سفت سفت سفت میفشراندیم میفشراندیم راندیم راندیممان خود خویشمان را از هر جایگاه که تاریک باشد و من نبینم که نمی دیدم و من چشمانم را بسته بود او بمال بمال و بیامای بمال سرس را سفت کردم که پنجره انگار کوتاه شد و هیچکس ما را ندید نمی دانم نمی دیدم در پنجره ی سرش که آن دراپه ها کوتاه شده بود انگارکی بلند بود گاهی و من نمی دانم درست که من چشمانم را دستانم را بسته بود او مهارسنزو مهارسنزو زو زو زو زو -زود باش زود باش -چه کنم؟ -آه آه بمال بمال -آه و اوه و آه و اوه می کرد و من سرش سفت در دستم که چه میخواهی که من چشمانم را بسته ای تو اینجایم که نمی شنید و بر حلقه ی در گوشم دق الباد می کرد و من چشمانم را باز نمی... کوهی ساختیم زیر آنچه رویمان می آمد پتو نامی و رام حلقه هایی دنده به دنده رو به رویش گذاشتیم یکدیگر را هی فشراندیم هی فشراندیم راندیم و من نمی دانم کوه ها کنار کی رفتند و غار هایشان مانده که باشیممان در آن و تاریک بود و من نمی دیدم که من چشمانم را بسته بود او کمی رانده بودیم دیم دیم و ول کردیم و کردم ول من مالامالیدنم را سرش را آورد و نرمالالنده بر صورتم نرمالنده مالید از بنا گوش تا گوش بنا شده با یکی گوشواره که آویخته بودم من برایش از این سر سیتی به آن سر سیتی و سوت و سوت صورتم را جاروی موهایش زنان دست بر من ضارا شده آه و اوه آی آی که من نمی دیدم درد صورت خویش را که من چشمانم را بسته بود او آهای، راحتی؟ راحتی؟ میخواهی یک وری شومنده و دریایی شوم و در هر دریا که خواستی سد شوم و آبگیر شود ساخته و شنا کنیم؟ که شنا کرد و بر آب من چنگولک کشید بر پشتم چارچنگاله چنگ زد و چیند و چیند با ناخن هایش و آه و اوه می شنیدم و نمی دیدمش من که من چشمانم را بسته بود او گفتم سرخ روی که دیده بودمش یک لحظه دو چشم گشوده دوپایش را حالا من بر سد او شناور و آه و اوه کنان لب آب من می آمد و من دستم به زیر هزار پرده ی مشکین مالیدم و مالامال شدیم که مشکین بود و نمی دیدم که من چشمانم را بسته بود او ماییلی بمال ماییلی بمال بمال راحتی؟ راحتی؟ که گفت آری عزیز زبر زده موی با دم شیر بازی کن بی نظیر شناینده بر این دم که با آن بازی می کنی که من طغیان می کنم گاهی و طوفانی می شود آبت طوفانی شد و من بر آن دریا اسب می راندم و شلاقم یخ زدگی بود دستم را که بر گلویش جاری می دادم و -هی! چه می خواستی از من؟ چه می خواستی از من؟ راحتی؟ -آه آه -من صبر کن لبا... -آه آه بمال بمال... -لبانت فرصتی می... -بمال بمال... -لبالب می شوم و هی... -بمال... -که سفت دارد بالا می آورد -آه... -کوچیکه راحت بالا پایین می ش... -آه بمال... -لبانت کو کو کو کو لبانت کو کاخ کو -آخ -کو کو کو کو کاخ کو کاخ کو کاخ کو کاخ چرا؟ چرا مینا؟ کو کاخ چرا؟ چرا مینا؟ چرا مینا؟ مینا مینا، مینای من لبانت مینای من لبانت آه یافتم (بوس) راحتی؟ یافتم -راحتی؟ -راحتم -یافتم -راحتم -یافتم -راحتم -یافتم، یافتم، یافتم راح.. یافتم (فوت) دماسنج اگر بگذاری که می ترکد آب تمام جهان پشتم را که بنگر چار پنجولی کرده ای شده است دست و وای بویی گرفته ام من که چشمانم را بسته بودی دا بازش کردمشت باز کردنی را باز کنم؟ باز کنم؟؟؟ هاهاهاهو... خندیدیم دوتایی دراز کشنده که گفت: ما دو دراز سیگار کشندگانیم و هرهرهرهر دست یکدیگر را خوانده ایم آواز خوانا کوجوبه ها رو سینه را هفتا بوشو از کینه ها بیا فتیله را بگذار که تا کربلا و قدس برویم همینطوری هرهر کنان و زرزر چرند گویان بی نظیریم ما می محسن عزیزم بال بال میزنم از همین حالا چشم بسته در شهر که چشمان بودمی بودی دا دو دا دالی! دالی! دالی!