تو که فهمیده بودی

واستادم روی پام بی تو ولی خوب نی حالم ، ایندفه دیگه حرفامو به روت میارم ، نمیخواستم بفهمم دلیل گریه هاتو دِ چرا خواستی باشم منِ دیوونه با تو تو که فهمیده بودی دارم وابسته میشم ، دنیام چه تاریک میشه چشات که بسته میشن ، تو که فهمیده بودی دارم وابسته میشم ، رفتی من اما از تو ،فکر نکن خسته میشم نه، بم نگو خسته میشم ازت ، نگیر دستِ پیش هم اصلاً ، من دقیقاً برعکس تو عوض نشدم و همون لَشِ بی رمقم ، انقدر بد نیستم گاهی بچه میشم فقط ، داد میزنم سرت ولی تَهش میگم برگرد .میری باشه برو ولی هرچی بودم هیچوقت پامو نکشیدم عقب . مثل اینا که دورتن هفت خط نبودم که هر روز رو خطتو هرشب پهلوتن ، من حتی حرفی نزدم با این که هزار بار از کارات صبرم سر اومد برگرد هنوزم اگه خواستی من هستم تو این مدت هیشکی جاتو پر نکرد تا خودت پر کنیش راستی اگه تا اون موقع دلت راشو گم نکرد همیشه اخلاقای خوب با هم نمیشه جفت که ،دلیلشم گاهی نمیشه گفت ، ولی خیلی بده یه روز غرور همه چیو ازت بگیره مفت ،میخوامت حتی اگه بد باشی حتی اگه دیوونه ای اگه لجباری حتی اگه خودخواهی اگه هر کاری خواستی کردی بدون معذرت خواهی .میدونی بودنت مخدره برام ،باید چطوری تو مُخم بره الان وقتی میگی دیگه هیچ راهی نمونده بَره با هم بودنمون همه چی شد تموم یه شبه مهم نبود یه ذره برات حرفام ولی نذار از سیگار کبود شه لبت ، شایدم الان به جای اسمم دیگه صدام کنی همون پسره