تو شبیه آرزوهامی توی شب هام مثل یه خورشید اومدی اما چه دور و دیر اومدی اما پر از تردید واژه داشت از خاطرم می رفت تو به دنیام ترانه بخشیدی صورتم از گریه هام تر بود گونه هامو رو با عشق بوسیدی با یه لبخند تو دلم لرزید لحظه های من پر از گل شد روزگار همیشه بی معنی با نگاهت قابل تحمل شد اما افسوس راهمون دوره اما افسوس همه چی دیره دست تو به زندگیت بنده پای من تا ابد به زنجیره فقط این لحظه هاس که می مونه لحظه هایی که مست دیداریم واسه ما فردا فقط وهمه از همینه تا صبح بیداریم شات آخر ، آخرین گلوله ست من توی دستای تو میمیرم تو همه دنیای من بودی امشب از دنیای تو میرم