تیتره خبر اترا عظیمی FIVETAMUSIC

تیتره خبر

زمان آهنگ: 9 دقیقه و 31 ثانیه
تاریخ: آبان 04، 1393

وقتی که توی این اتاق ، تنهایی مُ سر می کنم دُنیامُ لای یه کتاب پیدا وُ از بر می کنم وقتی که روی کاناپه ، خیره به دود سیگارم میونِ چند تا آگهی ، دنبالِ جا واسه کارم وقتی که پشتِ سَر پُر از ، حادثه های ناگوار نداشته ها زیادِ وُ ، رسیده ها انگشت شُمار ! داره چهل سالم می شه ، و من هنوز اوّلِ رام چند چندم اینجا با خودم ، که جز تو چیزی نمی خوام آخه هنوز با فکرِ تو ، یه جای این دنیا خوبه وقتی تو اینجا پیشمی ، انگار کمی اینجا ، خوبه انگار یه بوسه از لبات ، آغاز هر تحمله آرامشِ عجیبِ من ، مدیونته ، بی هیچ گله ! روزایی که دنیای من ، خلاصه توی خبرهاست ریحانه پای داره وُ ، غنچه نمی دونم کجاست شاگرد هشت نُه ساله ای ، می فهمه وُ لواط می خواد وقتی که زخم عادی شده ، تو کوچه های شین آباد عده ای که خدا می شن ، حکم می کنن اجرا می شه حق با اوناست روی زمین ! قاضی داره خدا می شه آدم به جایی می رسه ، که نون بُریدن راحته اسید می پاشه رو کسی ، که از دستِش ناراحته تیر خلاصی می زنه ، داعش به کُشتن مومنه تو این جهنم خبر ، فقط تفنگ حرف می زنه چشمامُ قرمز می کنه ، هوای سرد آزادی کوبانی تو آغوشمه ، می رم به سمت آبادی تنهایی مُ سر می کُنم ، با زخمای خیلی بزرگ شاید همینه زندگی ، قلمروِ غالبِ گرگ ! من با برادرِ سعید ، یه جا یه هو اعدام شدم صُب خوب بودم مثلِ همه ، شب تو خبر اعلام شدم امروز یه آگهی زدم ! کم نیست ببین ! پنج سالمه ! مادر منُ بفروش ! شاید ، خونه بشم واسه همه ! چند ساله حالِ من بَده ! تو سلولِ هشت متری ام مثلِ حالِ سیُ سه پُل ، نتیجه ی بی فکری ام دنیامُ با ترس می کشم ، از نارفیق پُشتِ سر از اینکه دارم کَم کَمَک ، خودم می شم تیترِ خبر ! من با سرانگشتای تو ، دنیایی از ترس می کشم با لاکِ سبزِ ناخُنِ ت ، خودم رو به حبس می کشم گاهی تنم می لرزه از ، این فکرای غیرِ مجاز انگار که گُنجشکی می شم ، تو پنجه های سفتِ باز من خواب می بینم این روزا ، صد تا تبر دورم زدن هی می زنن هر جا میآد ، تبرها می خندن به من بغض می کنم وقتایی که ، تعبیرِ خوابم روشنه خدا به قد حرف شده ! آدم با آدم دشمنه گریه ام می گیره وقتی که ، فکر می کنم تموم شدم وقتی برای عده ای ، غصه خوردم حروم شدم امّا هنوز با فکرِ تو ، یه جای این دنیا خوبه وقتی تو اینجا پیشمی ، انگار کمی اینجا ، خوبه انگار یه بوسه از لبات ، آغاز هر تحمله آرامشِ عجیبِ من ، مدیونته ، بی هیچ گله !