این روزا نازنین من دنیام کمی غمگین تره چشمای تو داره منو به مرز طوفان میبره این روزا نازنین من دلتنگی عادتم شده زندم ولی این زندگی بدجور برام مبهم شده گریه نکن نترس از این تاریکیهای دم به دم که من هنوز مثل قدیم عشق لبخند توام عمیق تر نفس بکش تا آسمون و حس کنیم باید شبیه برکهها مهتاب و منعکس کنیم من گم نمیشم نازنین تا عشق تو تو خونمه جایی که ایستادی هنوز آغاز مرز خونمه من این وره دلواپسی تو اون سوی پنجره ها آهسته تر قدم بزن اما نترس با من بیا این روزا نازنین من دنیام کمی غمگین تره چشمای تو داره منو به مرز طوفان میبره این روزا نازنین من دلتنگی عادتم شده زندم ولی این زندگی بدجور برام مبهم شده