تو این دنیا کسی قدر دل مارو ندونست کسی شاید اومد بشناسه مارو، اما نتونست تواین جاده به هرکی که رسیدیم ادعایی داشت یکی از عاشقی میگفت یکی بذر طمع میکاشت میون اینهمه آدم یکی داغ شد رو قلبامون همونی که گمون کردیم میاد با عشق همرامون ما که از رنگای عالم رنگ یکرنگی رو خواستیم از اقیانوس دنیا یه جرعه عشق میخواستیم نصیب چشمامون رنگ و ریا شد نصیب قلبامون درد و بلا شد به هرکی که شدیم نزدیک تهش رنج و تباهی شد به هرکی راهمون افتاد یه راه اشتباهی شد خدایا شد چرا انقد دروغ مردم امروز چرا انقد عوض میشه نقاب صورتا هر روز