کمتر میشن جمعا اینجا وقتی اعتمادی نیست حتی به اطرافیات باید ترجیح بدی که سرد باشی باز داری بهترین مودتو توی تنهاییات اون موقع با خودت رو راستی همش میبینی بیدردسر همهی روزا میگذرن دیگه قانونا نمیشن یهو توو بازی عوض وقتی دوری میشه فاز بد اونا بی اثر تنهایی شروع یه سکانس دیگهاس تو هم بزن بازم بهم خواستی سر ولی دیگه خودم تکیهگاهم میشم دیدم سوخت میداد تهش هرکی اعتماد میکرد همه پلنامو تکی چیدم چون دیگه برام مهم نبود هرکی میرفت الان بیرون پنجرهام تصویر تیرهاست نباید ببینه دنیامو رنگی این شهر میشم من با موزیکا ملو وقتی سر شب قدم میزنم توو پیادهرو میخونم از دوستیا که مُرد الان مثه خودم تکِ همش رو بیتا فلوم یه روز اوضاع خوب میشه منم از رو دنده لج میگم به اونا که نبودن برن باید ازم بخواد هرروز معضرت این دنیا که توو وجودش نبود معرفت نشد حاجی نزنم من زیرش وقتی که میدیدم هر طرف فریبه دیگه چیزیو نکردم ابدا تاییدش ترجیح داد که تنها باشه قلبم از صمیمش میشم من با موزیکا ملو وقتی سر شب قدم میزنم توو پیادهرو میخونم از دوستیا که مُرد الان مثه خودم تکِ همش رو بیتا فلوم ماشینا میرن من به خطوط خیره پخش میشه سکوتا توو تهرون موزیکش اوضاع بده وقتی که سکوت میره ! شاید پشت قول و قرارا بود یه دروغ دیگه!