به مامان چیزی نگو اگه دیدی نبود اون پسری که بود همیشه پهلوش به مامان چیزی نگو بابا نفهمه شده همه جام کبود به مامان چیزی نگو اگه بفهمه میدونی میره از هوش میگن بی گناها میره سرشون تا پای دار نه بالای دار بوده دروغ انگار چی فک کردن با خودشون میکنن دائم اعدام دم دم صبح بدون خواب جلو چشام جوبه ی دار یه دنیا میدونه کیه قاتل واضحه چون مث آبِ زلال اگه رفتم دست و پامو بستن بالمو شکستن بچشون از دست رفت ولی بدون که عقیده نمیمیره اصلا نمیخوام من گریه کنه کسی سر قبرم خوبا زود میرن حقیقته رسما نمیتونستم که ببینم میسوزه نسلم بدون اصلا نمیزارم ضایع بشه حقم میخوان بُکشنم سریع چون میترسن به مامان چیزی نگو اگه دیدی نبود اون پسری که بود همیشه پهلوش به مامان چیزی نگو بابا نفهمه شده همه جام کبود به مامان چیزی نگو اگه بفهمه میدونی میره از هوش به مامان چیزی نگو حتی خفم بکنن نیاد بالا دیگه نفس جنازمو بکنن توی کفن میپیچید یه صدا دائم تو سرم که خدا مراقب توئه نترس فهمیدم واقعی نبود و تله است سلامتی نخبه های تو بندم اونا که ماسک ظالما رو کندن به مامان چیزی نگو اگه رفتم پدر من اشکتو نبینم یه لحظه پس میدونی میمیرم یه روزی تهش معلوم میشه کی خوب بوده کی بد پسرت بوده جلو سیل مث سد چون نمیخواست بشه کسی دیگه غرق با این که نبود شنا رو بلد به مامان چیزی نگو اگه دیدی نبود اون پسری که بود همیشه پهلوش به مامان چیزی نگو بابا نفهمه شده همه جام کبود به مامان چیزی نگو اگه بفهمه میدونی میره از هوش نشسته یه گوشه تنها تو خونه نگرانشه آخه چی میدونه میخواد بخوابه ولی نمیتونه بیتابه و ثابت یجا نمیمونه دنبال پسرش میگرده شهر رو باقی مونده براش یه کوله درد پشت این بغضش داره کلی حرف دلشم شده مث زمستون سرد کم حرف نسبت به قبل نسبت به همه چی نسبت به مرگ میکنه صبر نداره شک چون میدونه عدالت میبره تهش