بلیته طلایی (فت یسنا)

ما دو تا زاخار لش بودیم کص کلکو شوخ کلی ام داشتیم جُکای مشترک و لوص من سعی کردم کمکش کنم توو هدفش زود چون فکر میکردم این رفاقت دو طرفه بود ولی نداره هر کسی جنبه فیمو پول سری گذاشت کص و شعر بیاد بینمون تصمیم گرفتم خودخواه باشم عین اون رامو جدا کردم با اینکه گفت جی بمون الکی حرص خوردمو کلی جار زدم یاد گرفتم فوری حال ندم به هر لاشخوری بال ندم فهمیدم بعضی رفیقام بدن عادیه دعوا شه بین برادرا کارو دوستی دیگه باید بشه سوا برام الان همو میبینیم در حد احوال پرسی ته دلت می دونی برام این چند سال مردی چون بلیط طلاییتو پاره کردی خواستی نشون بدی تنهایی مردی و نگو الان چرا سردیم بگو چرا تنهایی رفتی تو دیگه نارحت نیستم دیگه نارحت نیستم نه دیگه نارحت نیستم کاری نداریم دیگه ما با هم بیشتر بعضیارو فکر میکنی بات هم مسیرن ولی بدون همه مردا تش جزیرن آره دورورت الان داری چار تا دوست حرف مرام میزنن با صد تا زارت و زورت سر وقتش میپوشنت مثل پالتو پوست حس میکنم پریدم توو آب با کوسه ها باید صفت توو رو خودم نگاه کنم توو آینه از صفرشروع کنم از این به بعد سلو آرتیستم هر جا برم جلو وامیستم پشت صحنه عین اوسکولا نیستم نمیکنم از این بکسواد بیشتر تلنتمو میزارم من برا خودم با هرکسی کار کردم سری طلا شدن چون که تویه گروه کارمون بود ماورا طبیعی ولی وقتشه برم من برا ماجرا جدیدی بلیط طلاییتو پاره کردی خواستی نشون بدی تنهایی مردی و نگو الان چرا سردیم بگو چرا تنهایی رفتی تو دیگه نارحت نیستم دیگه نارحت نیستم نه دیگه نارحت نیستم کاری نداریم دیگه ما با هم بیشتر خودتو گم کردی خیلی راحت دورتو پُر کردی با کلی آدم کسی خودش عمرا نیست وقتی باتن همه با حالن همه راکستارن برو به سلامت من اینجا حالم خوبه دیگه ام هیچ مشکلی نی بدترین کاری که میتونستم باهات بکنم این بود که از زندگیت بیام بیرون یاد نره اینو