خطا

دیگه چیزی خوش نمیاد نمیدونم چیکار کنم از غم دلم بگم همرو بیدار کنم یاکه بارمو ببندمو دیگه فرار کنم دادا آدما دیگه دو دسته نیستن همه جا بنبسته و همه به فکر ریسکن دیگه خبری از دادن گل بهم نیس اونیکه از رفاقت دم میزد واقعا کیست؟ یا معنی واقعی ساختن پل چیست؟ یعنی بیایم در همدیگرو بمالیم یا سرمونو رو شونه های هم بزاریم تو این دنیا سردرگمیم حتی توی بیداری فکرت همیشه مشغوله تو از همه چی بیزاری برا تسکین دردت ازینکه بیکاری دوباره رو میکنی تو به سیگاری روی چهره ام که نشسته دوباره قبار یه جوونه پیرم که کمرم شکسته یا هستم خمار زندگیم رفت به باد لعنتی بازی قمار با خاک تازه روی شیشه نشته هوا سرده تمومه درا بسته جوونی که به جرم جوونی توی زندون حبثه فقط توی رویاهاش میتونه برقصه نخ به نخ دود میکنه و بغض گرفته راه گلوش بثه خسته از این زمونه و از زخم زبون رفیق از آدمایی که نشتن توی کاخ سفید جزییات جدید توی سال پلیدی که گذشتو جوونی که پای نصیحتای پدر نشستو چند نخ سیگار موندرو شکستو کمر همتو دوباره بست که دیگه دست از پا نکنه خطا خطا ولی مگه میشه تیشه مستقیم خورد به ریشه یه عمر خوندیم درس که داشته باشیم آسایشو رفاه ولی هنوز سر ساختمون داریم کار میکنیم ما با آجر سفال اصلا بیخیال اینا درد نیس سرگرمیه زمینی که پا روش گذاشتی داره کم کم از بین میره