ینانیس پروتون FIVETAMUSIC

ینانیس

زمان آهنگ: 4 دقیقه و 9 ثانیه
تاریخ: اسفند 13، 1400

کوله بارم روی دوشمه از این خونه میکنم روبه دنیای ابری میرم سمت اون روزای سختی که یه روز میرسم به تهش و شیرینیه ترخیص همراه این قلبم یه رازه داستان زندگی واسم درازه یاد گرفتم از قانوناش که هرکی حریص تره قطعا میبازه دردا هیچوقت تموم نمیشن این خاطره هان که بت امون نمیدن آدمایی که تو زمونه گیرن و تش لای خاک سرد آروم میگیرن بم یاد دادن همه خنده ها که میگذره تلخیه همه لحظه ها اون چیزی که جمعه ها میکاری جوونه میزنه صبح شنبه ها میپره یهو تلخیه مستیت در میره از دل تجربه تصمیم جایی دیگه واسه پرتی نداری میشه شب میشه صبح شدی آدم تقدیر یادت میره همه دردا از امروز میجنگی واسه فردا سنگین شده همه حرفات میشی تسکین خودت واسه همه زخمات این منظره از یادت برده چرا پای بیداریا خوابت برده هرچی سنت بالاتر میره دیگه بیشتر میفهمی جسمت مرده خسته شدی تو دیگه از این وضعیت همه لطفات داره میشه وظیفت تش میشنوی ازهرکسی نصیحت اینجای زندگی اخر قضیس میبینم عکس یه غریبرو تو ایینه اون آدم ساکت که روحش با هر فکری وا میره یه دریا احساسو تو دل ماهی جا میده همون وجدان بیدار با دوتا چشمی که خوابیده این صدا روز و شب نذاشته واسه دلم انگار یه حرفی که نباید گفتو من میخوام بگم یه هزارتو که باید اول اخر برم مثل شمعی که تو باد نورشو میرسونه به من دود و میشونم جای بغض تو گلوم دیگ زیر چشم شده رنگ سرخمون کبود از همه طرد شدیم تا بتونیم درک کنیم واسه همینه ک کسی پشت مون نبود نه دردام نبین اشکامو ندید خدا نمی‌خوام بمونم اینجا دستام نگیر توام اینجا زدن حلقه به گوشت نمی‌بینیش که باورت پرده روش نه سخت نگیر اینا منطقشون سگ دو بزنی بهت بگن برده پول من ،شدم بیخیال مرد شدنم تهش تو هر رابطه ای هرز شدم دیگه بیخیال محو شدن از خانواده از زندگی سرد شدنم بیخیال آتیش ته داستانم ترسی ندارم داش که تا تهش وایسادم بیخیال جسمی که مچاله شد زیر دست‌وپای تلخی اوقاتش گفت برم شاید اینا دلتنگ بشن ولی هیچکسی نبود که بگیره سراغش و دیگه خستم از حرفهای پشتم می‌خوام بپرم من ولی از جای تو نه، تا که تلاش کنم برای بقای تو بهتره بمیرم توی دردهای خودم کلی سد سر راهم دیگه سردم طاقت بریده همهٔ فکرا مشغله سازن میانبر رفتن غریزه مردمم حرسو عقده طمع بقیه هم تکخورن هرکی راهی داره واسه همینه ک همه سرخودن توی دوستیا تاجر هر سودیم به هم نرسیدیم چون روی دایره نبودیم عشقو باختیم زندگی چی ازین غافله هم دوریم میبینم عکس یه غریبرو تو ایینه اون آدم ساکت که روحش با هر فکری وا میره یه دریا احساسو تو دل ماهی جا میده همون وجدان بیدار با دوتا چشمی که خوابیده این صدا روز و شب نذاشته واسه دلم انگار یه حرفی که نباید گفتو من میخوام بگم یه هزارتو که باید اول اخر برم مثل شمعی که تو باد نورشو میرسونه به من