نم نم بارون چه شبی رو رقم زد. ازتوچه پنهون هوات به سرم زد. چه شبایی که دوتایی می زدیم تو دل شب تا خود صبح. گاهی وقتا زیر بارون راه می رفتیم با یه چتر تا خود صبح وای. تو رو یادم می اره هر خیابون دلم تنگه واسه دو تاییامون. به یادت گریه کردم زیر بارون. دلم می گیره تو این شهر دودی. دلیل خندهام تنها تو بودی. تو می گفتی ولی عاشق نبودی. یاد تو افتاد دوباره دل تنگم. بعد تو گم شد روزای قشنگم مگه میشه تو نباشی تو دلم حس بکنم ارامشو. کاش دوباره تودستام حس کنم گرمی دستای تو رو