آدمی کوکی (فت سپده & روان) شاهین مج FIVETAMUSIC

آدمی کوکی (فت سپده & روان)

زمان آهنگ: 3 دقیقه و 44 ثانیه
تاریخ: آبان 07، 1400

دیگه حال نمیده هیچی بهم به هرچی میخوایی میرسی تَش میشی دِپرس این دنیا نی دیگه حسش ادماشم از هر وری وزه میخواد خونت رو بِمَکه اگه نماسه بِش چطوری بگ*ت بده هرروز توی افکارشه هه همینه قصه حتی نداره یه فکر دنیاش محدود، واسه همینه زشته هممون شدیم درگیر قصه چرا خوبا بگ* میرن تو این دنیای فانی عدالت کجای داستانه بگو کجاعه قاضی که هرچی میری جلوتر حکمت اینه ببازی چی میشد بکنن ادما درک همو نفرت بره بجاش علاقه بیاد حسادتا کم فکر کن همه ی اینا روزیبرسه که نباشه جدایی بین ما کم بشه بینمون فاصله قطعا که سلامتی هم خالی شه باطله هرشب انرژی خوبه پس میرسیم مقصد این عادتای روتینه که میره رو مغزم ادمای کوکی همه عین هم با مغزای بسته و فرکانس خط دیگه احساسی نیست مث که نه نگرد نیست! من گشتم کل شهرو ادمای کوکی با ادتای روتین مغزای بسته با باورای کوچیک خستم از این قامتای چوبی همه یجورایی خوابن حالیشون نیس ادما دچار توهم شدن باید چند روزیو رو خودم درو قفل کنم پلی انگار بازم فرقی نداره به خودم میام میبینم که منم گم شدم شبا نمیخوابم باز میرم تو قصمو انقدر غرق میشم یادم میره اسممو حتی اونجام کسی نمیفهمه حسمو انگار میخوان بازم در بیارن حرصمو حتی رویاهام بو تعفن میده حتی اونجام دلم از مردم سیره مهم نیستش چقدر منو دوست داری ببین هرکی میاد تو دنیا من سریع گم میشه دیگه شبا فقط منو J میگیرم باز دمو هی صداها تو سرم میگن می‌زنی پ رگو کی باز شدم تو زمان غیب مثه ابر تو هوا fade تو این اقیانوس بگو کی میکنه منو صید تو این دنیا که گربه موش و خورده بخوای کج بری سگه بوشو برده ببین، من یه پرنده ی آزادم که لونشو میسازه زیر گوشه گربه این سایه ها باز میخوان منو بکشنم پایین میگن بکش پردرو نورت چشمونو گ***د ولی ابر من همیشه تشنه بود و بارید هر سیاهی ای نمیکنه عشقه منو تاریک دیگه زندگی نمیتونه بده فریبم جوری دروغ و میکشم من تو دل حقیقت حتی تو آیینه واسه خودم اند غریبم مثه نیلوفر تو عمق لجن زنده ترینم ادمای کوکی با ادتای روتین مغزای بسته با باورای کوچیک خستم از این قامتای چوبی همه یجورایی خوابن حالیشون نیس ادما دچار توهم شدن باید چند روزیو رو خودم درو قفل کنم پلی انگار بازم فرقی نداره به خودم میام میبینم که منم گم شدم