همتامی (فت اروری)

بمون اینجا کنارم بیخیال حرفا کسی نمیمونه نه چیزی یادش از ما به یادت این دیوونه دیر میخوابه شبا دلم باز پُرِ مثل این لیوانه الان برای من چشات هنوز یه رازِ وقتی که شب میشه شبیه نور ماهِ تو که باشی همه‌چی رو رواله انقد داغی که قلبم سوخته آره میاد بارون و میره باز رو گونه شبنم خاطره‌هامون مونده جاشون روی قلبم نیاد بازم سراغم کاش مرورِ قبلا کوشی پس؟ نیستی اینجا باز سکوت هرشب اگه شده الان وضعیت سخت جدا نشه ازت مسیرم تهش عشق انگار یه بازیه کاش هم‌تیمی بِشی حریفم نه دور بشی هوا ابریه باز آسمون میشه غمگین انگار نیستیم توی مسیر صاف تقدیرِ میشیم تسلیمش ما یه شب دور بودیم از افکار بد گفت: دنیامون فرق داره نه؟ گفتم سیاه و سفیدِ این رنگا به هم میاد پس بیا بگیم دمِ نقاشِ گرم این حس نمیبازه حتی به مرگ میاد سوار ابرها با پرواز من میسوزم شاید پروانه شم پس باهام حرف نزن اصلا درباره ترس بدون تو تنهام من حتی توو جمعا کنارت رو ابرام دارم حس پرواز میرقصیم هی اینجا ما کنار دریا انگاری که اصلا مهم نیستش فردا تو بمون کنارم بذار همه شهر برن اینجا زیاده توقع کمه معرفت حتی راهمون هم بشه اگه کج یه وقت کاش برسیم آخرش یه روز ته خط به هم بخوام برم یهو میشن مانع چشمات بگو به من که یادته خاطره‌ها وقتی که تو میای میشن وا گره‌ها ای‌کاش ببینیم تمومه فاصله‌ها بدون تو تنهام من حتی توو جمعا کنارت رو ابرام دارم حس پرواز میرقصیم هی اینجا ما کنار دریا انگاری که اصلا مهم نیستش فردا