رازه جنون سینا سرلک FIVETAMUSIC

رازه جنون

زمان آهنگ: 3 دقیقه و 0 ثانیه
تاریخ: مرداد 21، 1400

همان لحظه که تیر از شب رها شد تمام قصه یک جا برملا شد من از اول سیه پوش تو بودم همه جای جهانم کربلا شد ای عقل که پرسیده ای از راز جنونم دیوانه ی لبخند کسی در دل خونم آن بی خبرم من که گرفتم خبر از عشق آن خانه به دوشم که درآورده سر از عشق یک دشت به اندازه ی پیچ و خم هستی یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت هر کس که خدا را به خود آغشته نیاید هر کس که به دل گندم ری کشته نیاید پرسیدم از او در دلش آن لحظه چه ها بود چه ها بود گفت آن سرِ بر خاک خدا بود خدا بود خدا بود یک دشت به اندازه ی پیچ و خم هستی یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت