نفرین به تو دیووانه ی عاشق که دل را در به در کردی گر جان من بودی و جانم را گرفتی تو ضرر کردی قلب من از آن تو میماند تا که تو برگردی برگرد به این خانه اگر دور از دیار ماندی خطر کردی . دریا ، خاطراتش را با خود ببر جایی نمانده در قلب من پر شده سیاهی در دلم دریا ، ساحلم را آغوش بگیر حرف من را تو گوش بگیر برمیگردد اما حیف که دیر . نفرین به این شهر که هر جایش یاد تورا دارد نفرین به این فاصله ها که مارا داده به دوری عادت باران که میبارد گریه میشود سهم این دل تنهام ای مسافر کجا میروی من مانده ام تشنه ی دریا . دریا ، خاطراتش را با خود ببر جایی نمانده در قلب من پر شده سیاهی در دلم دریا ، ساحلم را آغوش بگیر حرف من را تو گوش بگیر برمیگردد اما حیف که دیر