چه شبایی رفتن چشم رو چیا بستم اونکه رفت دیگه اصلا از چیزی نمیترسم میدیدم داره میره میره مثل یه غریبه موندم تو نیمه ی راه و دیدم دست تکون میده حال منو نفهمید و رفت ازم خسته شد ندید که بی اون خوردم زمین و مردم از این که شکستم جلوش نه ندید که وابستم هنوز و بستم دلمو به بودنش ندید و فقط رفت و دلم عادت کنه به درد و غمش یکی بود دیگه نیست من میدونم این شبا بیدارم تا از فکر تو درام این شبها که بی تو با مردن فرقی نداره برام یه نفر دیگه تو گوشت میگه زندگیشی تو آره یکی که داره دستاتو پایه هست با تو یکی مثل من جای من با تو یکی بود دیگه نیست حال منو نفهمید و رفت ازم خسته شد ندید که بی اون خوردم زمین و مردم از این که شکستم جلوش نه ندید که وابستم هنوز و بستم دلمو به بودنش ندید و فقط رفت و دلم عادت کنه به درد و غمش یکی بود دیگه نیست