پنجهٔ قفلشده رو سیگارو رو کلیدای پیانو میکشم لب اعتراضمو کوک زدن نخ به نخ بخیّهها رو میکشم میشکنه یخِ صدامو الکل یه نفس بالا میرم لیوانو بلکه از حنجره پرواز بدم روح خاکستری تهرانو صدای تیز امامْجمعهٔ شهر مثل متّه میره تو اعصابم جمعهها شوکزدهٔ شکستن دیوار صوتی تو محرابم تو فضای آرمانشهر من نه امامی مونده با جماعتی نه رسولی اهل قداره و خون نه خدایی با کتاب غلطی شهر بیشکنجه و بیتبعیض یه اوین بدون زندان میخوام یه شبِ بدون برق شلاق یه طلوع خوش بدون اعدام چیکههای سرخ نت ریخته از زخمای ترانهٔ معترضم که یکی بگیره ردّ خونو ببینه کجای خط قرمزم هر جا میرم مثل یه دیوونهم که پسِ حافظهٔ تصویریش ماهو میبینه هنوز از چشم میدون آزادی زنجیریش صدای تیز امامْجمعهٔ شهر مثل متّه میره تو اعصابم جمعهها شوکزدهٔ شکستن دیوار صوتی تو محرابم تو فضای آرمانشهر من نه امامی مونده با جماعتی نه رسولی اهل قداره و خون نه خدایی با کتاب غلطی توی شهری که تو رویا ساختم سیم جرثقیل طناب دار نیست شهر آرمانی من جاییه که چهل سال ملتی سوگوار نیست