تو اتاقم تنهام توی فکرت گیرم تا بیای برگردی تو خودم میمیرم زندگی دستی بود که منو خارم کرد توی خوابت بودم منو بیدارم کرد به کجا برگرده این اسیر دربند عاشقی بازی بود تو غبار پیوند منو چشمای تو عمریه همدردیم توی این سرگیجه پی هم می گردیم آخرش این بازی منو پس میگیره هر چی تو ذهنت بوده داره کم کم میره بگو تو این دنیا چی تورو ترسونده ببینم از خنده م چیزی یادت مونده پاشو از این مرداب به اتاقم برگرد ای آینه ی من حضرت غم برگرد تو خرابم کردی منو ترمیم ام کن شر این حال بدو از سر من کم کن آخرش تنهایی خودمو میبازم از من وامونده کوه غم میسازم به کجا برگرده این اسیر دربند عاشقی بازی بود تو غبار پیوند منو چشمای تو عمریه همدردیم توی این سرگیجه پی هم می گردیم آخرش این بازی منو پس میگیره هر چی تو ذهنت بوده داره کم کم میره