شدم کسیکه همه جا پر حرف بوده دلش چون زدنش فایده نداشته گفتم پ ولش صد دفعه به خودم گفتم گل بگیر درو دهن و وا نکن نزن جلو هرکی هر حرف و اینا نمیفهمن حرفاتو تا جات نباشن فقط یهچی میگن برا اینکه لال نباشن همینی که واسه درد دلت سر تا پا گوشه پاش برسه میریزه حرفاتو تو کوچه جز دل خودم ندیدم کسی راز دار تر از سنگینی شبا بیدار تا آفتاب زد کارم شده بود سیاه کردن ورقهی سفید طمع تلخیهارو فقط قلمم میچشید چه شبایی که واسم بودش یار و یاور پا به پام جلو اومد باهام تا به آخر دیگه بیجون نشستیم منتظر غروب غروبی که پایانش ادامشه سکوووت پیدا نشد کسی که پیشم بمونه حرف دلمو از تو چشم بخونه هرکی داشته ته ذهنش یه فکر کلکی خسته شدم از این آدمای fake الکی پس شیش قفله کردم دیگه در دل و خودم تنها ریلکس خیلی لش و ولو این زندگی و شیک و قشنگ میرم جلو دارم حرفا رو از رو تجربه میگم به تو حالا تو خواهی پند گیر خواه ملال کاش هر اتفاقی بهترین باشه برات هرچی دوییدیم رسیدیم تهش به بن بست هرکیم که اینجا هست آدم افسردس ولی نمیخوام بدم بت حس نا امیدی تویی که اینجایی پ یه جورایی راهو دیدی اینارم گفتم که یه وقت نزنی جاده خاکی الانم با اجازه اگه نیستش کاری باری