یارِ بیگانهنوازم شرحِ عشقِ جانگدازم قصهای از سوز و سازم با تو میگویم امشب با تو میگویم امشب تو ندانی که چه کردی به من و دلِ من به خدا چه غمت از منِ بیدل تو کجا منِ خسته کجا رهگذارِ بینصیبی بیقرارِ بیشکیبی تا سحرگه ناله سرکرده نیمهشبها در سیاهی بینصیبِ بیپناهی از سرِ کویت گذر کرده نه اشکِ چشمم را بدیدی نه نالهی قلبم شنیدی تو بیخبر رفتی تو بیخبر رفتی چو آهوی صحرا رمیدی زِ سوی من دامن کشیدی تو دلشکن رفتی تو دلشکن رفتی رهگذارِ بینصیبی بیقرارِ بیشکیبی تا سحرگه ناله سرکرده نیمهشبها در سیاهی بینصیبِ بیپناهی از سرِ کویت گذر کرده