(همخوان) دیگه نمیشه خوب حالمون دوباره رو به اسمون میبینم باز خواب شو تو چشات باز تاب نور تنت بود واسم یه منظومه گرم که یهروز نبود میشد واسم کله خونه سرد گذشتیم از هم ما همه جوره تش ازت چیزی نمیمونه به جز خاطرات بد (پویان) تو این سیاره دیگه بدون تو ندارم جایی لای ستاره ها تو این اسمون جامونه خالی اگه الانم خراب حالمون نداره راهی میخوایم از زمین بریم تا اسمون الان جای لبات لبم میخوره به ماگ قهوه درسته ندیدمت ولی از صدات میفهمم حالت بده تنها چیزی که تو خونه مونده ازت خاکستره این گره رو خودت زدی باید باهم بکنیم ما پاره تهش این خونه بیتو دیگه بد نمیشه که از این بیشتر وقتی دستامو ول کردی مثه دیوونه ها به هم ریختم این حاله بعدو فقط یکی میفهمه که اونم نیست نه میدونی بدتر از منم هست که نگذری ازم هیچوقت (همخوان) صبحش دعوا شب نبود پیشم از اینکه هستم بد ترم میشم تو‌عوض شدی دیوونه من ادمه همیشم بخوام برگردم ادمم نمیشم دیگه بسه زنگ بزن بگو همه اینا از رو ترسه راهمون دوره بگو کجا بریم پس وقتی خونمون هنوزم تو همین شهره (پویان) همیشه میدونستم ته راه جفتمون درهست یادته روزیو که من اون لباس تنتو کندم مثه نقاشی فقط کشیدمت روی تختم این دیوارا میدونن چی گذشت کنارت هرشب ولی حیف باید توی این خونه همشو خاک کنیم وقتی قهر میکردی با کارات حرفاتو میزدی بم مثه پانتومیم یه جور رفتی فهمیدم همچیو باید پاک کنیم یادته انقدر زدیم کله دنیامون شدش کارتونی دیگه خستم از این حرفات برو دست از سرم بردار اصلا من ته بدام وقتی نموندی کنارم فهمیدم همیشگیه این بحثا انقدر راهمون دوره کاش تموم بشه این شبا
