ساعت ۲۵

شدم یکی برعکس همه که تو خودشه ، نمیخنده ، مست شه اگه هنو دوس داره سیگارو با طعم لبت رو بالکن از ۵ سانتی ببینتت حس ، میکنم سرت روی شونمه صدا قهقهه خنده هات توی گوشمه هنو عاشق خل بازیامونم دوس دارم تو سرما بپوشونمت رژ لبت رو بطریه بیب دروغ میگی ولی میخوام که قول بدی بهم که مث من با اون خاطره نسازی سر خاکم بیای و گل بدی بهم حال بد منو نبینی تو شاید ولی بدون میمرد یکی ، بدون تو راحت ساعت داره میشه ۲۵ نگفتی دوستت دارم بهم حتی تو یه بارم تو یه دختر خوب ، من پسر بدم که میخام روزام بگذره فقط انقد صدام زدی برا درد و دلات الان این روزا عاشق اسممم فقط شبا بیرونم تا خود صبح من خنده هام بودش فقط واسه تو روزا رو تختم میمیرم تو خودم ساعت بیست و پنجه ، یا که باز چهار صبح همه جارو کرده بارونه خیس کاش میشد باز به هم آلوده شیم من عاشق تو ، تو هم عاشق اون خلاصه بگم اونم عاشقت نیست بیا با هم بشکونیم حد و مرزو هر دو چشیدیم رنج و دردو یه روزایی پُر بودیم از ترس و لرزو حالا طعم تلخ ، حرف مردم یه سالی میشه که ندارمت بعد تو بد شدم من برا همه کلافم هی ، برام روزا و شبا بده الانم که اینا رو نوشتم هوا کمه هوا سرد بود و برف عکس میگرفتیم چسبیدی دستمو تو دست گرفتی تا به خودم اومدم دیدم دارم آب میشم مث یه آدم برفی انگار کوک شدم رو ساعتای دقیق دارم این روزا حالتای عجیب ۹ صبح ، ۲ ظهر ، ۶ عصر ، ۸ شب من موندم و یه حس و حال غریب غرق شدم تو اشکات بیب نداشتی هیچوقت اعصاب حیف روز ۳۲ ، ساعت ۲۵ دور گردنم هست طناب گره