به دام غم افتادم کی روی دمی از یادم داده یاد تو بر بادم وای از این جدایی به دیگران پیوستی جام عشق من بشکستی رشته وفا بگسستی وای از این جدایی بی تو ناله میزند نغمه های من بی تو مرغ شب بود همنوای من ای که بوده ای آشنای من رفتی و غمت شد بلای من وای از این جدایی چه سازم ای رفته از نظر کز ره وفا باز آیی به چشم بیدار من چرا نقش آرزو پیدایی آه یادت دور از دل شد بلای من بی وفای من وای از این جدایی هرشب می نالم با خدای دل کز بلای دل کو مرا رهایی ز دام مهرت اکنون گر برهم قسم به خاک مجنون بار دگر دل به کسی ندهم بی تو ناله میزند نغمه های من بی تو مرغ شب بود هم نوای من ای که بوده ای آشنای من رفتی و غمت شد بلای من وای از این جدایی