انتقام (اینترو)

«میگن «دنبال چی ای؟ به چی میشی راضی؟ «میگن، «دنبال چی ای؟ توی این بازی؟ «بهم میگن، «دنبال چی ای؟ «بهم میگن، «دنبال چی ای؟ «اونا نمیدونن، میگن، «داشی زور دیگه بسه رفته وقت و انرژیت و پولات ز دستت هرچی میری جلو گنده ترن غولای بعدت چرا تو این مسیر که معلوم نی خوب باشه تهش یا نه «میگن، «دنبال چی ای؟ انتقام، آره، خیلی وقته دیگه چیزی ارضام نمیکنه ولی این دلیله یه جورایی کیف داستانه، آه میده کیف وقتی می بینم که هر چی میرم بالا شما له تر میشین زیرم فرصت چیه؟ باس بترسید از این کوچولوی چهار چشم که شد عقدش کینه ! تو یه سایه منتظر تا که روز شه کلاً می زنم شمشیر بهتون جوالدوز به خودم، مگه افلیجم بسپارمت دست خدا؟ خودم انتقام میگیرم از همه، از مردم شهر، از همه رپکنا از عشقم که فقط واسه چهارده تا از دوستای خودم داده بالا لنگاش از دم از دبیر تا مدیر دبیرستان ابوریحان بابل که منو اخراجم کرد وقتی رفتار میشه باهام مثلِ پادو صد تا بخششو نمیدم به یه تارِ موی لذت انتقامو مِن بعد میشه تفریحم بی شک این که شما که منو تخریبم میکردین لذت میده وقتی برمیگردین تو روم میگین توی انگیزه م نی تردید ر بگین رفتم واسه م یه بُرده همون پیشرفتی که میگین کردم «اونا نمیدونن، میگن، «داشی زور دیگه بسه رفته وقت و انرژیت و پولات ز دستت هرچی میری جلو گنده ترن غولای بعدت چرا تو این مسیر که معلوم نی خوب باشه تهش «میگن، «دنبال چی ای؟ انتقام، انتقام، انتقام «میگن، «دنبال چی ای؟ انتقام، انتقام، انتقام «میگن، «دنبال چی ای؟ آره، انتقام، انتقام، انتقام «میگن، «دنبال چی ای؟ آره، انتقام، انتقام