هر لحظه از نبودنت مث یه تیغه رو گلومه تو نیستی و یادت هنوز نشسته اینجا رو به روم بی تو خونه قطب شمال میشه برام بغضی خسته میپیچه تو رنگ صدام هر ثانیه اوج عذاب وقتی تو نیستی نبودنت نبودنت شبیه مرگه توی خواب میرفتی میمردم از عطر صدای تو که هر آن همراهمه با رفتنت ویرون شدم ویرون مث ارگ بم چیزی ازم باقی نموند چیزی به جز افسوس و غم برگرد تا من از نو بتونه من بشه تا این هق هق شبیه خندیدن بشه هر ثانیه اوج عذاب وقتی تو نیستی نبودنت نبودنت شبیه مرگه توی خواب میرفتی میمردم از عطر صدای تو که هر آن همراهمه