روزای نبودت دروغه حستو انکار کردن غرورت منو کشت به این دوری دلو اجبار کردم یه بی احساس و جذاب یه بارون پشت شیشه هزار راه با تو رفتم که بمونی ...... نمیشه که نمیشه . دست از سرم بردار .... تو که اهل عاشقی نیستی تو که ساده میگذری از عشق تو مثل من تنها نیستی ، عریزم ... ، بسه دیگه این بازی ... داری از من چی میسازی دوباره از من ساده تو این شهر قصه میسازی ... چه ساده عاشقم کردی ولی حالا دل از دست تو سیره هرچند چشمای تلخت حتی دستای سردت از این یادم نمیره که نمیره که نمیره.. دست از سرم بردار ......