خیام کورس & آرمان یاموتی FIVETAMUSIC

خیام

زمان آهنگ: 3 دقیقه و 28 ثانیه
تاریخ: خرداد 18، 1398

امروز که نوبت جوانی من است مِی نوشم از آن که کامرانیِ من است عیبم مکنید اگرچه تلخ است خوش است تلخ است از آن که زندگانی من است گویند بهشت و حورعین خواهد بود وانجا مِی ناب و انگبین خواهد بود گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک آخر نه به عاقبت، همین خواهد بود من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت جامی و بتی و بربطی بر لب حشت این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت گویند بهشت عدن با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کاواز دهل برادر از دور خوش است این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده است این دسته که بر گردن او میبینی دستی است که بر گردن یاری بوده است در کارگه کوزه گری بودم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش هر یک به زبان حال با من گفتن کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش گویند که دوزخی بُوَد عاشق و مست قولی ست خلاف، دل بر آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود فردا باشد بهشت همچون کف دست هر سبزه که بر کنار جویی رسته ست گویی ز لب فرشته خویی رسته ست پا بر سر هر سبزه به خواری ننهی کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته ست آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند به روز گفتند فسانه ای و در خواب شدند امروز امروز امروز