تری نیست (فت سعد)

اگه امشب نرسه صبح اگه این لحظه ها تهشه خوب طوری نیس بهشون فکر نکن چون من میخوام اینجا باشم، همه ی عمر نرسه داستان زود به تهش نکنه افتاب زود بزنه میرسیم ما باهم بالاتر طوری نیس باهاتم تا اخر تنها نمیمونی مطمعن شو حتی امشبمونم صبح نشه هرجا که بری من پشتتم باز تو ناراحتی حرفتو رک بزن بام بذار پشتمون فوش بدن تا وقتی کنار تو میشه صبح چشم باز بودنت میکنه سازم کوک چون نباشی کی کنه حالمو خوب هرسال باهمیم تولدتو میخوایم صد ساله دیگه کنیم ما شمعُ فوت چون سن مهم نیست رو بیست و چند رفته نه، با تو دیر نی هیچوقت طوری نیست روهم رفته یا من و تو یا هیچکی هیچکس
 اگه امشب نرسه صبح اگه این لحظه ها تهشه خوب طوری نیس بهشون فکر نکن چون من میخوام اینجا باشم، همه ی عمر نرسه داستان زود به تهش نکنه افتاب زود بزنه یادته بودیم ما با همه بد یادته موندی تا اخر شب کنار هم سریع ساعته رفت الان دوریم از هم نگو راحته نه بهش فکر نکن چی میشه فردا پشتمون بد کی میگه از ما اینور کره، خیره به عکساتم افتاب نزده من میشینه پروازم تهران یا که هرجای زمین مباشی میدونی که تهش واسه همیم طوری نیست این زندگیمونه من امروز توام و تو فردای منی یادته دادم بهت نصف قلبمو گفتی نیار جلوم اسم رفتن رو هنوز دارم بهت حس قبلاً رو پیدا نمیکنیم خوب مثل هم نه کاش نره تند ساعت هی، نشه صبح اخرش همه عمر بمونیم، همینجا نزنه آفتاب و زود نشه فاصلمون یه روزی یه دنیا از اینجا