باز باران با ترانه میثاق مسیحا FIVETAMUSIC

باز باران با ترانه

زمان آهنگ: 4 دقیقه و 33 ثانیه
تاریخ: خرداد 26، 1396

باز باران با ترانه با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه. می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی، آسمان امروز دیگر نیست نیلی. یادم آرد روز باران: گردش یک روز دیرین؛ خوب و شیرین توی جنگل های گیلان. کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو، می پریدم از لب جو، دور میگشتم ز خانه. می شندیم از پرنده، داستانهای نهانی، از لب باد وزنده، رازهای زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها می زد چو دریا دانه ها ی گرد باران پهن میگشتند هر جا سبزه در زیر درختان رفته رفته گشت دریا توی این دریای جوشان جنگل وارونه پیدا بس گوارا بود باران به، چه زیبا بود باران! می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی، پند های آسمانی؛ “بشنو از من، کودک من پیش چشم مرد فردا، زندگانی – خواه تیره، خواه روشن - هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.”