شراب وُ سکس وُ شعر ، چای وُ سیگاروُ تو دُنیا یعنی لبِت ، از این شبا نرو من خالیاَم هنوز ، ایستاده روبهروت دیوار ترانه نیست ، تو لحظهی سقوط زُل میزنم به راه ، سر دردِ این مسیر تا پُشتِ سر دروغ ، تا بود ! همیشه دیر کسی نبود وُ نیست ، پرت میشم از زمان تنها فقط تویی ، این گوشهی جهان دنیا جهنّمه ، دنیای دیکتاتور انسانِ بیخودی ، اُفتاده روی دُور یادم میره یهو ، هر چی تو فکرمه آوارِ رو سرم ، چشمای این همه حرفای بیهدف ، انسانِ بیثبات مرگای روبهراه ، چشمای گیج وُ مات خفه شده صدا ، یه حلقه رو گلوست رقصی شبیه دار ، دیروزِ رو به روست تُو مغزِ مُنجمد ، حرفا نگفتنی فکری که راکِده ، راهی نرفتنی تکرارِ صبر وُ درد ، آغازِ شب شدم خسته از اینهمه : حرفای بیخودم اینجا هوا بَده ، راهِ دلم جداست توی همین اتاق ، تنها شدن خداست پُشتِ یه پنجره ، تا هست تویی فقط من گُم شدم چرا !؟ ، کاش تو بگی فقط انسان کُپی شده ، تو حلقهی رحِم تو ساکتی چقدر ، چیزی بگو بهم با من بگو : درخت ، یعنی یه برگِ سبز با من بگو : وطن ، یعنی یه مرگِ سبز من از تواَم هنوز ، همدست وُ هممسیر تا آخرین قدم ، دستِ منوُ بگیر زُل میزنم به راه ، باید برم فقط : شاید که ساکتم ، باید بگم فقط باید بگم که سَد ، دریاچهها رُ کُشت گندُم یه اسلحه بودُ خدا رُ کُشت وقتی ترانهها ، تُو خون قدم زدن حالِ منوُ تو رُ از هم به هم زدن اینجا که با خودم درگیر وُ دُشمنم حتا یه روزایی حرفی نمیزنم پُشتِ یه پنجره ، تا هست تویی فقط من گُم شدم چرا !؟ ، کاش تو بگی فقط