تو با من مهربون نبودی از اول همزبون نبودی یه لبخند من از تو ندیدم دوسِت داشتم ببین چی کشیدم نگام کن واسه بارِ آخر غروبِ بیست و هفتِ آذر می مونه تو یادم همیشه دیگه این روز فراموشم نمی شه " تو راستی راستی انگاری خواستی ازم جدا شی پام وانمیستی تو راستی راستی انگاری خواستی منو نبینی منو نخواستی " تو داری می ری می گذری از من با هم نبودیم انگاری اصلن حالا غریبم من واسه چشمات منو پاک می کنی حتی تو عکسات تو داری می ری حرفی نمونده آره آزادی واسه تو مونده من با تنهایی غریبه نیستم مثه همیشه یخ زده دستم تو راستی راستی انگاری خواستی ازم جدا شی پام وانمیستی تو راستی راستی انگاری خواستی منو نبینی منو نخواستی "