مثل یه رودخونه که به دریا نرسید روبروم یه جاده بود که به هیچ جا نرسید پیش چشمام جز مرگ هیشکی پرواز نکرد زندگی پنجره ای رو به من باز نکرد آهای روز بزرگ آهای مرگ عزیز توی پیمونه ی من یه کم آواز بریز داره پاییز جاشو به زمستون می ده مرگ این نزدیکیا داره جولون می ده به زمستون فک کن به بهاری که میاد فکر کن بعد از مرگ دل آدم چی می خواد این حقیقت اما تلخ و بی پایانه زندگی بعد از ما سخت در جریانه