من وارث حصار دستاتم از جنس ناب هر تماشاتم من در هوای خود نمی گنجم من هم قبیله با نفسهاتم بی واهمه از جاده و رفتن در جستجوی کشف دنیاتم از من نمی تونی جدا باشی من پا گرفته از تمناتم دست از سکوت بردار می بینی یک حرف تازه روی لبهاتم دیروز تو بی من چه نا مفهوم من بیقرار خواب و رویاتم وقتی همدم شب های من می شی درگیر هر ثانیه غوغاتم دنبال تعبیر کدوم خوابی من باور نجیب رویاتم