تو اتاقم از هیچکس خاطرهای نیست اسم ِ فصلها رو به جز پاییز نمیدونم برای خدا که روبریِ منه عصرها پینکفلوید میخونم دیوار میکشم دور تا دور ِ خودم افکارِ من با ترس گره خورده هیچ وقت نمیدونم که چند شنبهست چند سالی میشه که این مرد ، مُرده تو وهم ِ قرصهای خواب آور سرگیجههای ِ کُشنده میگیرم خوابِ برهنگیتو میبینم هرشب تو رویای ِ تو میمیرم سیگار میکشم ، تو فکر فرو میرم گُم میشم تو خلسههای ِ مه آلود از خونه بیرون میزنم گاهی یادم بیاد که اسم ِ من چی بود یادم بیاد چند وقته که رفتی یادم بیاد کجا زمین خوردم از روز ِ میلادم که یادم نیست یادم بیاد که چند دفعه مُردم ... تو اتاقم از هیچکس خاطرهای نیست ...