از وقتی عمدی (فت یسن)

از وقتی اومدی آسمون بارون گرفت خاطره شد خیالم دل جو مجنون گرفت دستات جاش تو دستم بوی تنت پیچیده خاطره های بی تو دیگه جواب نمیده از وقتی اومدی آسمون بارون گرفت خاطره شد خیالم دل جو مجنون گرفت دستات جاش تو دستم بوی تنت پیچیده خاطره های بی تو دیگه جواب نمیده خاطره های بی تو دیگه جواب نمیده دلم خواست با تو باشم میخوام تنها واسه تو من بگم حرفامو بزنم تو هم دستاتو بده من دلم خواست با تو باشم میخوام تنها واسه تو من بگم حرفامو بزنم تو هم دستاتو بده من با هم بریم تو آسمون بریم بیرون از کهکشون با هم بریم تو آسمون بریم بیرون از کهکشون تو هم دستاتو بده من از اولش دستاش تو دستم گرمی خاصی داست عاقل شدم یا که دیوونه تر از گذشتم از اولش حس عجیبی توی نگاش بود توی چشماش گم شدم رفتم برنگشتم