بوسها

حالا که بیداری کابوس ماس شب تازستو مونده تا روزه ما از عشق خالیه آغوش ما زنده ام فقط با بوسه ها منم و تن تو، تویی و تن من من میشم آسمون، تو خورشید و ماه من نگاهت اوله راهه، دله تو ته خطه بخند تو کنار من، تو این دنیا خنده قحطه وحشیمو رام میشم، میبوسیو خواب میشم شعله میشی و من شمع، میسوزی و آب میشم من عاشقه بازیشم، تو سینت راز میشم وقتی من کنارتم، غریبه با خویشم حالا که بیداری کابوسه ماس حقیقت غریبه با گوشه ما وقتی میای تو پیشه من خوابم کن فقط با بوسه هات قلبه من یخ زده، بوسه ها آفتابن تو چشمام خیرس اون، جفت چشماش باز باهم نفساش شیرین و تلخی میره باز از یادم شبیه واقعیت نیست، شاید من خواب باشم وحشیمو رام میشم، میبوسیو خواب میشم شعله میشی و من شمع، میسوزی و آب میشم من عاشقه بازیشم، تو سینت راز میشم وقتی من کنارتم، غریبه با خویشم شب میره میزنه نور باز میره اون میره میشه بم دور کاش این احساسمون واسه همیشه بود حالا که بیداری کابوسه ماس حقیقت غریبه با گوشه ما وقتی میای تو پیشه من خوابم کن فقط با بوسه هات