تو دیگه داری میری این اختتام رؤیاست این آخرین سکانسه فیلمِ کازابلانکاست من مردِ نقش اول مغرور و بیتبسم تو اون زنی که میره با مردِ نقش دوم بارون بباره یا نه صحنه دراماتیکه تصویرت از تو چشمام میریزه چیکه چیکه دوربین یواش یواش از تو صحنه میره بیرون من میمونم با سایهم من میمونم با بارون این اشکا مصنوعی نیست تو دیگه داری میری داری چشاتو از من از نقشِ من میگیری میگیری ، میگیری ، میگیری راهی نمونده باقی فیلمنامه اینو میگه من و یه جای خالی تو و یه مردِ دیگه وقتی تو رُ ندارم وقتی تو دورِ دوری وقتی باید بسازم با حسرت و صبوری اسکارو من میگیرم اما چه فرقی داره نقشِ سیاهیلشکر با یه ابرستاره این اشکا مصنوعی نیست تو دیگه داری میری داری چشاتو از من از نقشِ من میگیری میگیری ، میگیری ، میگیری تو دیگه داری میری این آخرین پلانه تیتراژ میاد و آهنگ همراه این ترانه