منِ امروزُ باور کن! که مجروحِ یه تردیدم که از شب پر شدم اما هنوز تو فکر خورشیدم منِ امروزُ باور کن! که از دیروز دل کندم منی که خستهام اما میون گریه میخندم میونِ خواب و بیداری، میون روز و شب/ گیرم ولی با این همه یک روز میام دستاتو میگیرم میام دستاتو میگیرم، از آغوش تو سر میرم مث یه قهرمان خوب، ته این قصه میمیرم منِ امروزُ باور کن! که مجروحِ یه تردیدم که از شب پر شدم اما هنوز تو فکر خورشیدم