باهات حرف دارم میدونم که تو ، دلت با غمِ روزگار آشناس دلم خون شد از رسمِ دنیا ولی ، حساب تو از کل عالم جداس تو بعد از خدا آرزوی منی ، سکوتِ منی و صدای منی توو دریای طوفانیه زندگی ، خدا شاهده ناخدای منی روزا مثل خورشید شبا مثل ماه ، وجودت برام معنیِ بودنه بهم حق بده تا بگم حرفمو ، تا وقتی تو باشی دلم روشنه با صحرا داری درد دل میکنی ، چقد چاه اینجاس که مست توئه شبا چشم به راهت میشن کوچه ها ، سرِ سفرمون عطر دست توئه به تو بستگی داره این زندگی ، تو که وصله داری روی پیرهنت منو حسِ غربت توو تنهاییام ، تو و حس پاکِ پدر بودنت